جدول جو
جدول جو

معنی بجان آمدن - جستجوی لغت در جدول جو

بجان آمدن
بستوه آمدن بتنگ آمدن بیزار شدن از زندگانی
تصویری از بجان آمدن
تصویر بجان آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
بجان آمدن
((بِ. مَ دَ))
به تنگ آمدن
تصویری از بجان آمدن
تصویر بجان آمدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از به جان آمدن
تصویر به جان آمدن
کنایه از خسته شدن و به ستوه آمدن، به تنگ آمدن، برای مثال بیا بیا که به جان آمدم ز تلخی هجر / بگوی از آن لب شیرین حکایتی شیرین (سعدی۲ - ۶۶۷)، بیزار شدن از زندگی و راضی به مرگ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باز آمدن
تصویر باز آمدن
دوباره آمدن، برگشتن، به جای خود برگشتن، برای مثال اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید / عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید (حافظ - ۴۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بجا آمدن
تصویر بجا آمدن
برآورد شدن، برآمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برون آمدن
تصویر برون آمدن
بیرون آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بجان آوردن
تصویر بجان آوردن
بتنگ آوردن، کشتن قتل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باران آمدن
تصویر باران آمدن
فرود آمدن باران نزول بارش باران باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براه آمدن
تصویر براه آمدن
ارشادوهدایت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران آمدن
تصویر گران آمدن
ناگوار افتادن، دشوار افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز آمدن
تصویر باز آمدن
برگشتن، رجعت کردن، بازآوردن، تجدید کردن، برگرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد آمدن
تصویر باد آمدن
وزیدن باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار آمدن
تصویر بار آمدن
تربیت شدن، پرورش یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاربجان آمدن
تصویر کاربجان آمدن
کارد به استخوان رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران آمدن
تصویر گران آمدن
((~. مَ دَ))
ناگوار افتادن، ناگوار آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بار آمدن
تصویر بار آمدن
((مَ دَ))
تربیت شدن (چه خوب چه بد)
فرهنگ فارسی معین